جدول جو
جدول جو

معنی قرض خا - جستجوی لغت در جدول جو

قرض خا
طلب کار، بستانکار
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قرض دار
تصویر قرض دار
آنکه به دیگری بدهکار است، وام دار، برای مثال سه بوسه کز دو لبت کرده ای وظیفۀ من / اگر ادا نکنی قرض دار من باشی (حافظ - ۹۱۲)
فرهنگ فارسی عمید
(قَرَ بَ)
دهی از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 50 هزارگزی خاوری الیگودرز و کنار راه مالرو فرسش به فهره است. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات، لبنیات، تریاک، چغندرقند، پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری میباشد. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی از دهستان قلعه دره سی بخش حومه شهرستان ماکو در 7 هزارگزی جنوب باختری ماکو و 3 هزارگزی جنوب شوسۀ قلعه جوق به ماکو. موقع جغرافیایی آن دره، کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 390 تن. آب آن از رود خانه زنگمار و محصول آن غلات، حبوبات، زردآلو. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قرض دار
تصویر قرض دار
بدهکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرض خواه
تصویر قرض خواه
وام خواه کسی که از دیگری قرض خواهد قرضدار
فرهنگ لغت هوشیار
بدهکار، مدیون، مقروض، وام دار
متضاد: بستانکار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
طلب کار، آن که پول داده شده ی خود را طلب می کند
فرهنگ گویش مازندرانی
دائن، طلبکار
دیکشنری اردو به فارسی